خلیج فارس نام پیشرفتگی آب دریای عمان است که بین جنوب ایران و شبهجزیرهی عربستان جای دارد. این خلیج 990 کیلومتر درازا و در پهنترین جای خود، نزدیک 340 کیلومتر پهنا دارد که در تنگهی هرمز به کمتر از 55 کیلومتر کاهش مییابد. میانگین ژرفای آن 35 متر است و ژرفای 90 تا 100 متر در جاهایی از آن وجود دارد. یونانیها این خلیج را پرسیکوس مینامیدند و عربها از گذشتههای دور آن را با نام بحرالفارس میشناختند. امروزه خلیج فارس به خاطر سرچشمههای نفت جهان، که در پیرامون آن یا در بستر آن جای دارند، اهمیت پیدا کرده است.
نامگذاری خلیج فارس
کهنترین نام خلیج فارس، که در کتیبههای آشوری آمده است، نارمرتو (Nar-Merratu) به معنای دریای تلخ است که به شوری بسیار زیاد آب این دریا اشاره دارد. در تنگهی هرمز کتیبهای از داریوش اول (داریوش بزرگ) به دست آمده است که در آن به زبان پارسی باستان چنین مفهومی نوشته شده است:"دریایی که از پارس میرود." این خلیج را از زمان ساسانیان دریای پارس میگفتند. فلاویوس آریانوس، تاریخنگار یونانی که در سدهی دوم پس از میلاد زندگی میکرده است، در آثار خود از این خلیج با نام پرسیکوس (persikon Karitas) یاد کرده که به معنای خلیج پارس است. استرابن، جغرافیدان یونانی، که در سدهی اول پس از میلاد میزیست، همین نام را به کار برده است. در کتابهای لاتین سدههای میانه(قرون وسطی)، نام پرسیکوس سینوس (persicus sinus) یا پرسیکوم ماره (persicus mare) به کار رفته است. در دیگر زبانها زندهی دنیا نیز واژهی پرسیکوس با دگرگونی اندک به کار رفته است.
دانشمندان مسلمان، چه عربتبار و چه ایرانیتبار، در همهی کتابهای جغرافیایی و تاریخی، از خلیج فارس با نام بحرفارس، البحرالفارسی یا خلیجفارس یاد کردهاند. مسعودی، تاریخنگار و جغرافیدان عرب که در سدهی چهارم هجری میزیسته و طی سفری از بغداد به خلیج فارس و سپس کرمان، ورارود(ماوراءالنهر) و چین رفته است، میگوید که: "دریای عمان دنبالهی بحر فارس است". اصطخری، جغرافیدان ایرانی سدهی چهارم هجری و ابنحوقل بغدادی نیز چنین نظری داشتهاند و در آثار خود همواره ا ز " بحرفارس" یاد کردهاند. از دیگر دانشمندان و پژوهشگران مسلمان، که در آثار خود به نام خلیج فارس اشاره کردهاند، برپایهی پژوهش محمد جواد شکور، میتوان نمونههای زیر را نام برد :
• ابنفقیه در کتاب البلدان (تالیف 279 قمری )؛ با نام بحر فارس
• ابنرسته در کتاب الاعلام النفیسه(تالیف 290 قمری)؛ خلیج الفارسی
• ابنخردادبه در کتاب المسالک و الممالک(سدهی سوم هجری)؛ بحر فارس
• سهراب در کتاب عجایبالاقالیمالسبعه(سدهی سوم هجری)؛ بحر فارس
• بزرگبنشهریار در کتاب عجایب الهند(تالیف 342 قمری)؛ بحر فارس
• اصطخری در کتاب المسالک الممالک و در کتاب الاقالیم(سدهی چهارم هجری)؛ بحر فارس
• ابنمطهر در کتاب البدء و التاریخ(تالیف 355 قمری)؛ خلیج الفارس
• ابنحوقل در کتاب صورهالارض(تالیف 367 قمری)؛ بحر فارس
• مسعودی در کتاب مروجالذهب و در کتاب التنبیه و الاشراف(سدهی چهارم هجری)؛ بحر فارس
• ابوریحان بیرونی(درگذشته به 440 قمری) در کتاب التفهیم ،خلیج پارس و دریای پارس؛ در کتاب قانون مسعودی، دریای فارس و در کتاب تحدید نهایات الامانی، بحر فارس
• نویسندهی ناشناخته در حدود العالم من المشرق الی المغرب(تالیف 372 قمری)؛ خلیج فارس و دریای پارس
• مقدسی در کتاب احسنالتقاسیم فی معرفه ال ا قالیم(تالیف 375 قمری)؛ بحر فارس
• محمدبننجیب در کتاب جهاننامه(سدهی چهارم هجری)؛ بحر پارس
• ابنبلخی در کتاب فارسنامه(تالیف 500 قمری)؛ بحر فارس
• طاهر مروزی در کتاب طبایعالحیوان(تالیف 514 قمری)؛ الخلیجالفارس
• شریف ادریسی در کتاب نزههالمشتاق(سدهی ششم هجری)؛ بحر فارس
• یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان(سدهی ششم هجری)؛ بحر فارس
• زکریای قزوینی در کتاب آثار البلاد(سدهی ششم هجری)؛ بحر فارس
• انصاریالدمشقی در کتاب نخبهالدهر(سدهی هشتم هجری)؛ بحر فارس
• ابوالفداء در کتاب تقویم البلدان(سدهی هشتم هجری)؛ بحر فارس
• شهابالدین احمد نویری در کتاب نهایهالادب(سدهی هشتم هجری)؛ خلیج فارس
• حمدالله مستوفی قزوینی در کتاب نزههالقلوب(سدهی هشتم هجری)؛ بحر فارس
• ابوحفضابنالوردی در کتاب خریده العجایب(سدهی هشتم هجری)؛ بحر فارس
• ابنبطوطه در کتاب رحله(سدهی هشتم هجری)؛ بحر فارس
• قلقشندی در کتاب صبحالاعشی(سدهی نهم هجری)؛ بحر فارس
• حاجیخلیفه در کتاب جهاننما(سدهی یازدهم هجری )
• شمسالدین محمد سامی در کتاب قاموس الاعلام(سدهی سیزدهم هجری)؛ خلیج بصره
• البستانی در دایرهالمعارف البستانی(سدهی نوزدهم میلادی)؛ الخلیج العجمی
پیشینهی دریانوردی
پیشینهی دریانوردی در خلیج فارس به گذشتههای بسیار دور، دستکم دو هزار سال پیش از میلاد، می رسد. مردمان تمدنهای سومر، آکاد، عیلام، همواره بین میانرودان(بینالنهرین) و موهنجودارو در درهی سند، از این راه دریایی در رفت و آمد بودند. کاوشها و پژوهشهای چند دههی کنونی نشان داده است که فینیقیها، مردمانی آریایینژاد که در سرزمینهای ساحلی دریای مدیترانه(لبنان، بخشهایی از سوریه و فلسطین) زندگی میکردند، نخست در جزیرهها و سرزمینهای پیرامون خلیج فارس زندگی و دریانوردی میکردند. پس از روی کار آمدن هخامنشیان در ایران، داریوش اول برای کشف سرزمینهای تازه از دریانوردانی برجستهی ایرانی، فینیقی و ساترابهای یونانینشین امپراتوری پارس خواست که برای شناخت بیشتر آسیا و دیگر سرزمینها به دریانوردی بپردازند. به نظر میرسد در زمان همین پادشاه بود که شناخت ایرانیان از خلیج فارس بیشتر شد.
با این همه، کهنترین سند پیرامون دریانوردی در خلیج فارس به سدهی چهارم پیش از میلاد باز میگردد . در آن زمان، دریانوردی به نام نیارخوس به فرمان اسکندر مقدونی برای کاوش در سرزمینهای نه چندان شناخته به سفر دریایی پرداخت. او سفر خود را در یازدهمین سال فرمانروایی اسکندر آغاز کرد و از مصب رود سند به دهانهی تنگ هرمز و از آنجا به آبهای خلیج فارس رفت و سرانجام در ساحل رود کارون لنگر انداخت. او در این سفر از راهنمایی چند دریانورد ایرانی، از جمله بگیوس پسر فرناکه، هیدارس بلوچ و مازان قشمی بهرهمند بود و ماجرای سفر دریایی 146 روزهی خود را در سفرنامهای نوشت که اصل آن از بین رفته، اما چکیدهای از آن در کتاب یکی از تاریخنگاران سدهی نخست پیش از میلاد به عنوان لشکرکشی اسکندر، برجای مانده است. او هنگام دریانوردی در خلیج فارس با فانوسهای دریایی بزرگی روبهرو شده بودکه تا آن زمان مانند آن را ندیده بود و در سفرنامهی خود از آنها به عنوان یکی از شگفتیهای سفرش یاد کرده است.
در زمان ساسانیان، شاپور دوم(ذوالاکتاف) پس از تصرف همهی جزیرههای خلیجفارس برای جلوگیری از یورش عربهای بادیهنشین، جزیرههای بحرین را به صورت ساخلو ( پادگان نظامی) درآورد. پس از ورود عربهای مسلمان به ایران و شکست ساسانیان، سراسر خلیج جولانگاه بازرگانان مسلمان شد. اما پس از کاهش نفوذ خلیفههای عباسی، فرمانروایان آلبویه(سدهی چهارم هجری/دهم میلادی) بار دیگر عمان و بحرین را بخشی از ایران کردند. از آن پس، عمان و بحرین و جزیرههای پیرامون آن، تا نزدیک یک سده بخشی از ولایت فارس به شمار میآمد و دولت آلبویه فرمانروایانی را برای ادارهی این منطقهی دریایی به سیراف و کیش میفرستاد. این دو بندر از نظر بازرگانی به چنان اهمیتی رسیدند که کشتیهای چینی بری خرید و فروش کالا در آنجا پهلو میگرفتند .
خلیج فارس در زمان سلجوقیان نیز اهمیت زیادی داشت. البته، تورانشاه سلجوقی، از سلجوقیان کرمان، مرکز بازرگانی دریایی را از سیراف به کیش جابهجا کرد و آرام آرام از اهمیت سیراف کاسته و بر اهمیت کیش افزوده شد. اتابکان فارس(قرن هفتم هجری/سیزدهم میلادی) به فرمانروایی امیران کیش پایان دادند و جزیرهی هرمز را مرکز بازرگانی دریایی کردند. در آن دوران، اهمیت بازرگانی خلیج فارس به اندازهای بود که پیش از کشف دماغهی امیدنیک به کوشش واسکو دیگاما (Vasco de Gama) ، دریانورد پرتغالی، خرید و فروش ادویه و ابریشم و دیگر کالاهایی که برای بازارهای اروپایی اهمیت بسیاری داشت، از راه خلیجفارس به دجله و سپس از میانرودان و بادیه شام به بندرهای سوریه در ساحل شرقی مدیترانه، انجام میگرفت و بازرگانان ونیزی کالاها را از این بندرها به اروپا میبردند .
بیگانگان در خلیج فارس
شکلگیری دولت عثمانی و کشورگشاییهای عثمانیها به کاهش ارتباط اروپاییها با شرق انجامید، چرا که آنها با سیطره بر ساحل دریای سیاه، مدیترانه و تسلط بر مصر و حجاز، نفوذ زیادی بر این راه بازرگانی پیدا کردند و از این رو، اروپائیان از دسترسی آسان به کالاهای چینی و ایرانی محروم شدند و باید هزینهی زیادی میپرداختند. کشمکشهای بین ایرانیان و عثمانیها نیز بر ناامنی راهها افزوده بود. از این رو، پرتغالیها به فکر افتادند که با دور زدن آفریقا به خلیج فارس بیایند و کالاهای ایرانی و مروارید خلیجفارس را بخرند و آنها را برای فروش به هند ببرند. سپس، ادویه و کالاهای هندی را از راه بندر گوا در ساحل هند، خریداری کنند و با دور زدن دوبارهی آفریقا به اروپا ببرند. بنابراین، دریانورد پرتغالی به نام آلبوکرک (Albuquerque)در سال 1507 میلادی برای رسیدن به این هدف به جزیره ی هرمز وارد شد و آن جزیره از سال 1515 تا 1622 به اشغال پرتغالیها درآمد.
پرتغالیها طی سدههای 16 میلادی توانسته بودند سراسر خلیجفارس را زیر نفوذ خود درآورند و رفت و آمد کشتیها با اجازهی آنها و پرداخت حق گذر انجام میشد . در سالهای پایانی این سده، انگلیسیها و هلندیها نیز کوشیدند در این منطقه نفوذ پیدا کنند. با این همه، پرتغالیها همچنان نفوذ خود را داشتند و میکوشیدند بندر بصره را نیز در فرمان خود بگیرند. اما هنگامی که در سال 1587 میلادی شاه عباس صفوی در ایران به قدرت رسید، بر آن شد که پرتغالیها را از منطقهی خلیجفارس بیرون کند. از این رو، پس از آن که در 1621 میلادی خیالش از سوی عثمانیها تا اندازهی آسوده شد، برادران شرلی انگلیسی (سر رابرت شرلی و سر آنتونی شرلی) را به ایران دعوت کرد تا به کمک آنها پرتغالیها را شکست دهد. سرانجام، امامقلیخان، سردار ایرانی، توانست پرتغالیها را به کمک کشتیهای انگلیسی در 23 آوریل 1622، شکست دهد و پرچم پرتغال را، که بر فراز قلعه هرمز در اهتزاز بود، پایین آوردند .
با این همه، بیرون رفتن پرتغالیها راه را برای نفوذ انگلیس و هلند در خلیجفارس هموار کرد. هلندیها چند بنگاه بازرگانی در برخی بندرها و جزیرههای خلیجفارس برپا کردند و حتی رقیب بازرگانی انگلیسیها شدند. در آن زمان شرکت هند شرقی هلند نفوذ زیادی در جزیرههای اندونزی داشت و داد و ست ادویه را در انحصار خود گرفته بود. هلندیها در زمان شاه عباس دوم توانستند در صادر کردن ابریشم ایران حق مساوی با انگلیس دریافت کنند و در کشمکش با شاه سلیمان صفوی برای دریافت امتیازهای بیشتر، برخی جزیرهها و بندرهای ساحلی را تا 11 ماه در فرمان خود گرفتند.
در سالهای پایانی دوره صفوی، به سبب هرج و مرج پس از یورش افغانها به ایران، انگلیسیها از فرصت به وجود آمده بهره گرفتند و نمایندگان کمپانی هند شرقی بیش از پیش در منطقهی خلیج فارس نفوذ پیدا کردند. آنها آرامآرام برخی از شیخهای عرب را در جزیرهها و سرزمینهای ایران در منطقهی خلیج فارس به قدرت رساندند و از آنها در برابر ایران پشتیبانی کردن د. مهمترین آنها گروهی به نام خوارج عمان بود که بحرین را گرفتند و هرمز، کیش و قشم را بخشی از عمان کردند. شاه سلطان حسین صفوی از انگلیسیها، هلندیها و فرانسویها برای سرکوبی خوارج کمک خواست، اما نتیجه نگرفت و بهناچار از پرتغالیها کمک خواست. پرتغالیها در سال 1719 میلادی به خوارج یورش آوردند و آنها را شکست دادند. پس از آن، عمان به درگیریهای درونی دچار شد و قبیلهای از عربهای ایران به نام آلهوله، بحرین را که نزدیک 10 سال زیر فرمان خوارج بود، گرفتند.
با روی کار آمدن نادرشاه افشار و فروکش کردن هرج و مرجهای سالهای پایانی حکومت صفویان، فرصتی دیگر فراهم آمد که ایرانیان نفوذ خود را بر خلیج فارس بازیابند. سردار محمدتقیخان توانست بحرین و مسقط را تصرف کند و نادر با به آب انداختن 30 فروند کشتی در خلیجفارس تا اندازهای در ایجاد نیروی دریایی در آبهای جنوب ایران کوشید. اما آن نیرو نتوانست در برابر نیروی دریایی انگلیس چندان پیروز باشد. پس از کشته شدن نادر و هرج و مرج دوباره در ایران، استعمارگران توانستند فعالیتهای ضدایرانی خود را از سر گیرند. از جمله، در سال 1167 هجری نیپهوزن ( Kniphavsen ) نمایندهی کمپانی هلندی، جزیرهی خارک را اشغال کرد.
فرمانروایی کریمخان زند با اوج کشمکشهای فرانسه و انگلیس بر سر هندوستان همراه بود. فرانسویها در سال 1759 میلادی به بندر عباس یورش آوردند و مرکز بازرگانی انگلیسیها را در آن شهر نابود کردند. انگلیسیها مرکز بازرگانی خود را به بصره، که در فرمان عثمانیها بود، جابهجا کردند و چون هلندیها نیز مرکز بازرگانی خود را در بوشهر بسته بودند، زیان بسیاری به بازرگانی ایران وارد شد. در همان زمان، شیخ بندر ریگ به نام میرمهدا، که دیر زمانی خود را رعیت و فرمانب ر دار دولت ایران میدانست، از هرج و مرج در ایران و رقابت هلند و انگلیس بهربرداری کرد و علیه صادقخان، والی فارس و برادر کریمخان شورش کرد. اما صادقخان توانست آشوب میرمهدا را سرکوب کند. میرمهدا پیش از از آن که به بیرون فرار کند، همهی سپاهیان و بازرگانان هلندی را کشت و به این ترتیب به تسلط هلندیها بر خلیجفارس پایان داد. کریمخان زند، میرمهدا را که به دریازنی روی آورده بود، توسط زکیخان تعقیب کرد و سرانجام میرمهدا در بصره کشته شد. با تصرف بصره توسط صادقخان ، برادر کریمخان ، تسلط ایران بر دهانهی خلیج کامل شد.
شیخنشینهای خلیج فارس
با مرگ کریم خان زند و فرارسیدن سومین هرج و مرج در ایران که با درگیریهای آقامحمدخان قاجار با روسیه در گرجستان همراه شد، انگلستان وضعیت خود را در خلیج پایدارتر کرد. انگلستان به بهانهی مبارزه با بردهفروشی و دریازنی امیران شارجه و رأسالخیمه را، که به قواسم یا جواسم مشهور بودند، طی جنگهایی(1819-1808) به تسلیم شدن واداشت. سرانجام، جواسم در 22 دسامبر 1819، پرچم سفید تسلیم را برافراشتند و خود را تحتالحمایه(در پشتیبانی) بریتانیا قرار دادند. در آن زمان، فتحعلیشاه پادشاه ایران بود و بیلیاقتی او سبب شد که استعمار بریتانیا بتواند به همه هدفهای استعماری خود برسد.
با آنکه حاکمان بحرین و دیگر شیوخ خود را خراجگزار ایران میدانستند و حاکمان فارس علاوه بر فرمانروایی بر ایالت فارس خود را حاکم همهی جزیرههای خلیجفارس میدانستند، دولت انگلیس با بستن قرارداد با حاکمان ساحل جنوبی، آنها را متعهد کرد که بدون اجازهی انگلستان با هیچ دولتی ارتباط سیاسی برقرار نکنند. با بستن قرارداد سری 1903 بین روس و انگلیس و کشف نفت در مسجد سلیمان و دیگر جاهای خلیجفارس انگلستان یک نیروی دریایی نیرومند در آبهای خلیجفارس و دریای عمان مستقر کرد.
با آغاز جنگ اول جهانی کشتیهای نفتکش انگلیسی همواره حامل نفت به اروپا و آمریکا بودند. پس از پایان جنگ اول و دوم جهانی به علت آن که ملتهای آسیایی و آفریقایی از خواب بیدار شده و نهضتهای ضد استعماری خود را آغاز کرده بودند، انگلستان بر آن شد که خطمشی استعماری به شیوهی گذشته و اشغال خلیجفارس را رها سازد و پس از انعقاد قراردادهای دو جانبه با هر یک از شیخهای منطقه، آنجا را ترک کند. انگلستان در سال 1930 کوشید حکومت یکپارچهای از کویت، عدن و دیگر شیخنشینها تشکیل دهد، ولی وجود اختلاف بین رهبران این سرزمینها از یک سو و مخالفت جدی رهبران سعودی با تشکیل این فدراسیون، برنامهریزی انگلستان را به دشواری انداخت.
پس از قیام مردم ایران و ملی شدن صنعت نفت، انگلستان برای جلوگیری از تکرار چنین نهضتی در سواحل نفتخیز جنوبی، تصمیم گرفت که در 1925 میلادی، فدراسیونی از امارات عربی تشکیل داده وحتی در نظر داشت که امیرعبدال، ولیعهد عراق، را به ریاست این فدراسیون منصوب کند. ولی دشمنی خاندان صعودی با خاندان هاشمی عراق سبب شد که بار دیگر بریتانیا از این کار منصرف شود. در 16 ژانویه 1968 میلادی، هارولد ویلسن، نخستوزیر آن زمان انگلیس، اعلام کرد که انگلستان تصمیم دارد که تا سال 1971 همهی نیروهای خود را از شرق سوئز بیرون ببرد. در پی این تصمیم بود که انگلستان ضمن تماس با شیوخ ابوظبی، دبی، شارجه، عمان، امالقوین، فجیره و رأسالخیمه، زمینه را برای زمان پس از بیرون رفتن خود از این منطقه فراهم ساخت و آنها را ترغیب به اتحاد با یکدیگر کرد.
سرانجام، در 19 ژانویه 1968 میلادی امارات دبی و ابوظبی اعلام کردند که برای مشارکت در بنیان سیاست خارجی و دفاع و امنیت و آموزش و بهداشت و تابعیت واحد با یکدیگر متحد خواهند شد. به دنبال این اعلامیه شیوخ دیگر نیز علاقه خود را به شرکت در این اتحادیه اعلام کردند. در دوم دسامبر 1971 حکمرانان شش امیرنشین به شرح زیر در امارات دبی گردهم آمدند و با امضای پیماننامهای امارات متحده عربی را تشکیل دادند:
1. شیخ زایدبن سلطان آل نهیان، امیر ابوظبی
2. شیخ راشدبن سعید آل مکتوم، امیر دوبی
3. شیخ خالدبن محمدالقاسمی، امیر شارجه
4. شیخ احمدبن حمیدالنعیمی، حاکم عجمان
5. شیخ احمدبن راشدالمعلا، حاکم امالقوین
6. شیخ محمدبن محمدالشرقی، حاکم فجیره
پس از زمان اندکی، با پیوستن شیخ صفربنمحمدالقاسمی، حاکم رأسالخیمه، به آن پیمان، شمار امیرنشینهای این اتحادیه به هفت امیرنشین افزایش یافت. اما امیر قطر که در نظر داشت پس از بیرون رفتن نیروهای انگلیس از آن سرزمین به اتحادیهی امارات متحدهی عربی بپیوندد، از نظر خود برگشت و این سرزمین از سال 1971 به صورت کشوری مستقل درآمد. در همین سال، بحرین، که از دوران باستان بخشی از خاک ایران به شمار میآمد، با پشتیبانی دولت انگلستان از ایران جدا شد و به صوت کشوری مستقل در آمد.
منبع : میهن جدید
بقاع امامزادگان شهرستانهای قائمشهر، سیمرغ و جویبار خود را برای پذیرایی از مسافران نوروزی آماده کردند. | ![]() |
سخن نیوز: به گزارش روابط عمومی اداره کل اوقاف و امور خیریه استان مازندران، شهرستان قائمشهر فعلی، که در عهد قاجاریه علیآباد نامیده میشد، در سال 1314 هجری شمسی همزمان با تاسیس فرمانداری و شهرستان شدن، به «شاهی» تغییر نام داد و پس از انقلاب اسلامی بنا به درخواست مردم به قائمشهر که برگرفته از نام قائم آل محمد(ص) است، تغییر نام داد.
از مناطق دیدنی و گردشگری شهرستان قائمشهر میتوان به تپه امامزاده کتی، پارک جنگلی«تلار»، دریاچهگلپل، تکیه کردکلا و چنار امامزاده یوسفرضا(ع) اشاره کرد.
اماکن مذهبی و متبرکه قائمشهر همانند یک برند اصیل، گویای اهمیت علمی، دینی و تاریخی این نقطه از مازندران هستند.
به گفته رئیس اداره اوقاف و امور خیریه شهرستانهای جویبار، قائمشهر و سیمرغ، 128 بقعه متبرکه از این سه شهرستان در سامانه جامع موقوفات کشور به ثبت رسیده است.
این مسئول از در دست اقدام بودن توسعه و بازسازی امامزادگان درویشمزار «چمازکتی»، مهدیآباد ارطه، زینالعابدین دیزآباد، سید ذکریا واسکت، سید ابوصالح مله(خانه عالم) و زینالعابدین جویبار در سال آینده خبر داد.
حجتالاسلام زارعی با اشاره به برگزاری طرح آرامش بهاری و تقارن آن با ایام فاطمیه، اظهار داشت: با اعضا و رابطان طرح آرامش بهاری در 21 بقعه متبرکه، جلسهای برگزار شد تا این طرح را با توجه به تقارن ایام فاطمیه به بهترین شکل ممکن انجام دهند که خوشبختانه تا امروز عملکرد رابطانِ ما قابل قبول است.
وی در پایان گفت: این اماکن متبرکه به دلیل قرار گرفتن در مسیر مسافران و گردشگران، از اهمیت گردشگریِ زیارتی برخوردارند و سالانه میزبان گردشگران زیادی از اقصی نقاط کشور هستند.
گفتنی است، آرامگاه عالم جلیلالقدر «شیخ طبرسی»، امامزاده عباسرضا(ع) در روستای کوتنا، امامزاده موسی(ع) در روستای وسطیکلا، امامزاده سید نظامالدین(ع) و بقاع متبرکه «درویش داوود» در روستای آهنگرکلای بیشه از دیگر اماکن دیدنی و متبرکه شهرستان قائمشهر هستند.
منبع : سخن نیوز