عمارت خسرو آباد شاخص ترین بنای استان کردستان است که به عنوان مقر حکومت والیان اردلان مورد استفاده قرار می گرفته است.این بنا که در بلوار شبلی شهرستان سنندج قرار دارد با شماره1491در فهرست آثار ملی ایران ثبت گردیده است.
به
گزارش مهر ، برخی از صاحب نظران قسمت شرقی بنا را که قصر نامیده می شود
مربوط به دوره زندیه میدانند وتوسعه وتکمیل آن را به امان الاه خان اردلان
نسبت می دهند.
منبع : پایگاه خبری تحلیلی 55 آنلاین
رود
شریفی در گفتگویی، با اشاره به جزئیات 10 دوره خشکسالی که در ایران روی
داده است اظهار داشت: میانگین بارندگی سالانه کشور حدود 250 میلیمتر است که
این عدد کمتر از میانگین بارندگی آسیا و حدود یک سوم میانگین بارندگی
سالانه جهان است؛ در همین حال سرانه آب جهان 7400 متر مکعب است که براساس
تعریف وقتی سرانه آب در کشوری زیر 1700 متر مکعب در سال باشد آن کشور یا
منطقه دچار تنش کم آبی و خشکی است.
به گزارش مهر ریال
وی ادامه داد: در حال حاضر سرانه آب ایران کمتر از 1900 متر مکعب است و این
در حالی است که این رقم در پنجاه سال قبل حدود 7000 متر مکعب بوده است.
شریفی
گفت: با توجه به رشد جمعیت پیش بینی می شود که درسال 2025 میلادی سرانه آب
ایران حدود 1400 متر مکعب باشد و جزو کشورهای دارای تنش خشکی قرار بگیریم.
یعنی حتی در صورت عدم وقوع خشکسالی، کشور به سمت خشکی بیشتر پیش می رود.
جزئیات 10 دوره خشکسالی در ایران
قائم
مقام ستاد توسعه فناوری آب، خشکسالی، فرسایش و محیط زیست در معاونت علمی
فناوری ریاست جمهوری با اشاره به تحلیلهای هواشناسی انجام شده از سال 1347
تا 1383 در ایران گفت: در این دوران کشور با ده دوره خشکسالی مواجه بوده
است:
خشکسالی 63-1347 (سه مرحله و کاهش بارندگی 26%)
خشکسالی 72-1363 ( سه مرحله و کاهش بارندگی 44%)
خشکسالی 76—1372 (دو مرحله و کاهش بارندگی 5/17%)
خشکسالی 80-1377 ( 34% کاهش بارندگی نسبت به میانگین سی ساله )
خشکسالی 83-1380 ( ادامه خشکسالی در بعضی مناطق کشور نظیر مناطق جنوب و جنوب شرقی و تا حدودی جنوب غرب کشور)
وی
افزود: طبق تحقیقات انجام شده وضعیت خشکسالی در سطح کشور از ابتدای سال
آبی 92-91 پایش و با توجه به وضعیت بارش کلاسبندی شده است. به نحوی که در
این سال خشکسالی خفیف با 1.43 درصد بیشترین مساحت خشکسالی را به خود اختصاص
داده و در حواشی ایران زمین به صورت نواری بخشهای مرکزی را در برگرفته
است.
مناطقی که دارای خشکسالی است
شریفی ادامه داد: خشکسالی
متوسط در تمام نقاط کشور به جز بخش مرکزی به صورت پراکنده و با وسعتی در
حدود 3.15 درصد دیده میشود، بهطوریکه در کرانههای خلیج فارس، حاشیه
غربی دریای خزر، شهرستانهای زاهدان، خاش و ایرانشهر و همچنین دو نواری که
از بجنورد به سمت قم و اراک و دیگری از بجنورد به سمت طبس کشیده شده، نمود
پیدا کرده است. خشکسالی شدید با وسعت 8.0 درصد، شهرستانهای زهک و کنگان جم
را در برگرفته است. خشکسالی بسیار شدید با وسعت ناچیز 2.0 درصد در
شهرستانهای زابل و نهبندان به وقوع پیوسته است.
وی به مهر گفت:
براساس تحلیلهای مکانی به عمل آمده بر روی بارش در سال آبی 93-92 در قیاس
با دوره مشابه در سال قبل و میانگین طولانی مدت خود بیانگر این است که
وضعیت بارش در این بازه زمانی نسبت به دوره مشابه سال گذشته و میانگین
طولانی مدت خود در مناطق واقع در نوار ساحلی دریای خزر، مناطق واقع در
ارتفاعات زاگرس، دامنه های جنوبی البرز، مناطق واقع در شمال شرق، منطقه
آذربایجان و مرکز کشور دارای کاهش نزولات جوی بوده است.
قائم
مقام ستاد توسعه فناوری آب، خشکسالی، فرسایش و محیط زیست در معاونت علمی
فناوری ریاست جمهوری خاطرنشان کرد: همچنین نوار ساحلی دریای خزر در این
بازه زمانی از نظر بارش دریافتی دارای پهنای کمتری نسبت به سال گذشته و
همچنین طولانی مدت خود است و این درحالی است که وضعیت بارش در نوار مرزی
غربی کشور (دو استان ایلام و کرمانشاه) و سواحل خلیج فارس بخصوص استان
بوشهر نسبت به بازه زمانی گذشته و طولانی مدت خود از افزایش بارندگی
برخوردار شده است.
بیشترین مقدار کاهش بارندگی مربوط به کدام مناطق است
شریفی
با توجه به نقشه اختلاف بارش گفت: بیشترین مقدار کاهش بارندگی در این بازه
زمانی (93-92) مربوط به مناطق واقع در شمال شرق(استان خراسان شمالی و مرز
بین سه استان خراسان شمالی، رضوی و استان سمنان)، شهرستانهای شمالی استان
فارس بخصوص شهرستان اقلید، مناطق واقع در مرز بین دو استان خوزستان و
کهکیلویه و بویراحمد، دامنه های شمالی و جنوبی البرز مرکزی بخصوص استانهای
البرز، تهران و قزوین، استان کردستان و در نهایت منطقه آذربایجان است که
این میزان کاهش در برخی نقاط مذکور به 289- میلی متر رسیده است.
وی
با اشاره به تحلیل صورت گرفته بر روی نقشه های خشکسالی تهیه شده به روش
SPI در سال آبی 93-92 تصریح کرد: گستره مکانی خشکسالی در کشور با استفاده
از شاخص بارش استاندارد شده منتهی به خرداد ماه سال آبی 93-92 وضعیت متغیری
بر اساس این شاخص، در استانهای کشور دیده می شود. به نحوی که در این بازه
زمانی بیش از نیمی از کشور در وضعیت نرمال تا خشکسالی بسیار شدید به سر می
برد.
این مقام مسئول ادامه داد: در این بازه زمانی گستره خشکسالی
موازی با جهت دو رشته کوه البرز و زاگرس(شمال غرب -شمال شرق و شمال غرب –
جنوب شرق) است که در این میان اگر از استان گیلان به سمت استانهای نوار
غربی کشور خطی فرضی رسم کنیم مناطق واقع بر روی این خط فرضی در شرایط
ترسالی تا ترسالی شدید واقع شده اند؛ اما بیشترین شدت خشکسالی مربوط به
مناطق واقع در محور شمال غرب – شمال شرق کشور است که در وضعیت نرمال تا
خشکسالی بسیار شدید به سر می برند.
3 کانون اصلی خشکسالی در ایران
شریفی
با اشاره به اینکه سه کانون اصلی خشکسالی در این بازه زمانی مربوط به محور
شمال غرب – شمال شرق کشور است در تشریح این 3 کانون گفت:
الف) کانون خشکسالی شمال شرق که شامل استانهای خراسان شمالی، رضوی، سمنان و گلستان است.
ب) کانون خشکسالی البرز مرکزی که شامل استانهای تهران، البرز، قزوین و قم است.
ج) کانون خشکسالی منطقه آذربایجان و غرب کشور که شامل تمامی منطقه آذربایجان و استان کردستان است.
وی
خاطرنشان کرد: در حالیکه مناطق واقع در گستره خشکسالی در امتداد رشته کوه
زاگرس، در مقایسه با محور شمال غرب- شمال شرق در شرایط مساعدتری قرار گرفته
اند و از نظر خشکسالی در وضعیت نرمال تا خشکسالی متوسط به سر می برند و
تنها شهرستان اقلید در استان فارس است که در این میان در شرایط خشکسالی
شدید قرار گرفته است. دیگر نقاط کشور در این بازه زمانی در شرایط نرمال تا
ترسال به سر می برند.
قائم مقام ستاد توسعه فناوری آب، خشکسالی،
فرسایش و محیط زیست در معاونت علمی فناوری ریاست جمهوری با بیان اینکه
گستره خشکسالی در دو مقطع زمانی (9 ماهه سال آبی 93-92 و 92-91) دارای
تغییرات مکانی فاحشی بوده است به مهر گفت: مناطق واقع در شمال شرق و دامنه
های جنوبی البرز که در دوره مشابه گذشته(92-91) از شرایط نرمال تا خشکسالی
متوسط برخوردار بوده اند در این بازه زمانی (93-92) از شدت خشکسالی یشتری
برخودار شده و در شرایط خشکسالی متوسط تا خشکسالی بسیار شدید قرار گرفته
اند. به طوری که در این بازه زمانی (9 ماهه 93-92) دو کانون اصلی خشکسالی
را شامل شده اند.
استانهایی که در وضعیت هشدار خشکسالی قرار دارند
وی
افزود: همچنین استان آذربایجان غربی که در دوره مشابه گذشته در شرایط
ترسالی بوده است در این بازه زمانی (93-92) تغییرات فاحشی یافته و از شرایط
ترسالی به وضعیت خشکسالی متوسط تا خشکسالی بسیار شدید تغییر وضعیت داده
است؛ درحالیکه مناطق واقع در نوار ساحلی جنوب غربی خزر، غرب، شرق و نوار
ساحلی جنوب کشور که در دوره مشابه گذشته جزء کانون های اصلی خشکسالی بوده
اند در این بازه زمانی(93-92) تغییر وضعیت داده و از شرایط خشکسالی متوسط
تا خشکسالی بسیار شدید به شرایط نرمال تا ترسالی تغییر وضعیت داده اند.
به
گفته وی گستره خشکسالی در استان فارس در این بازه زمانی 9 ماهه 93-92 در
شهرستانهای شمالی استان نمایان شده است و بیشترین شدت خشکسالی مربوط به
شهرستان اقلید است؛ در حالیکه در دوره مشابه سال گذشته (نه ماهه سال آبی
92-91) گستره خشکسالی شهرستانهای جنوبی استان را فرا گرفته بوده و
شهرستانهای فسا و زرین دشت در آن مقطع زمانی از بیشترین شدت خشکسالی
برخوردار بوده اند.
شریفی گفت: نکته قابل توجه اینکه استانهای
تهران، قم، البرز، خراسان شمالی، رضوی، سمنان، اردبیل، آذربایجان شرقی،
آذربایجان غربی و قزوین در این بازه زمانی (93-92) در وضعیت خشکسالی هستند و
نیز استانهای گلستان، کردستان، مرکزی، خراسان جنوبی و یزد با توجه به
مقادیر SPI در 9 ماهه منتهی به خردادماه سال آبی 93-92 در وضعیت هشدار
قرار گرفته اند.
منبع : پایگاه خبری تحلیلی 55 آنلاین
در حال حاضر تاکید زیادی بر تامین آب تهران از دو سد شرق استان، یعنی سدهای لار و لتیان وجود دارد، سدهایی که در روزهای گذشته اخباری مبنی بر خشک شدن آب پشت این سدها منتشر شده است. اساساً خشک شدن دریاچه یک سد موضوعی امکانپذیر است؟ اگر این طور باشد، چه زمانی را میتوان برای خشک شدن آب سدها پیشبینی کرد؟
شما میپرسید آیا ممکن است یک دریاچه مصنوعی بخشکد؟ در پاسخ شما باید بگویم که سیاستگذاریهای کلان آب کشور چنان پرمعضل و بیگانه با جامعنگری است که بزرگترین دریاچه طبیعی شور غرب آسیا، ارومیه را خشکانده دیگر از آنچه خودش مصنوعی و با بیدرایتی تمام ساخته میشود
چه انتظاری دارید؟ جز انحلال این دستگاه عریض و طویل و یکپارچه کردن
مدیریت آب با منابع طبیعی و کشاورزی با حذف رویکرد سدسازی و ساختوساز از آن کار دیگری میشود کرد که این همه تخریب را جبران کند؟ راه چاره دیگری نداریم. نگاهی به جدول سدهای ساختهشده از سوی آب منطقهای تهران در شش دهه گذشته نشان میدهد که در پی سقوط حکومت ملی، سدسازی با تقلید از الگویی مغایر با بومشناسی این سرزمین آغاز شد. سد کرج یا امیرکبیر روی رودخانه کرج از حوضه آبریز فرعی دریاچه نمک در 23کیلومتری شمال کرج، در سالهای
1340-1336 ساخته شد. این سد بتنی قوسی با طول تاج 390 متر و ارتفاع 163
متر از سطح زمین قدرت تنظیم 435 میلیون مترمکعب را دارا بود. با ساخت سد
کرج امکان انتقال حقابه کشاورزان کرج و شهریار، به تهران میسر و برای تبدیل
باغشهر پایدار و کممعضل تهران به کلانشهری پرمصرف و آلودهکننده، مانند دیگر کلانشهرهای لاینحل مانده دنیای مدرن، نسخهپیچی شد، کلانشهری که امروز گورستان زبالهاش
در کهریزک، دریاچه زهرابه 16 هکتاری در کنار مناطق مسکونی پدید آورده و
تصفیه این زهرابه آلوده با درجه خورندگی زیاد بسیار پرهزینه و پردردسر است.
سد لتیان دومین سدی بود که برای تامین شرب کلانشهر تهران در سالهای 1346-1342 روی رودخانه جاجرود از حوضه آبریز فرعی دریاچه نمک در 35کیلومتری شمال شرق تهران با طول تاج 450 متر و حجم تنظیم 290 میلیون مترمکعب ساخته شد. جاجرود از کوههای کلون بستک البرز سرچشمه میگرفت و پس از دریافت رودهای فشم، میگون، دماوند و آهار به طول 40 کیلومتر تا ورامین کشیده میشد و به دریاچه نمک میریخت. بدین گونه حقابههای ورامین و دشتهای
شرقی به شرب تهران اختصاص داده شد. پس از ساخت این سد دیگر جاجرود آن
سرزندگی را از دست داد و آن توصیف زیبایی که سهراب سپهری از سرزندگی آن
داشت برای نسلهای آینده نادیدنی شد. سد لار سد پرمعضلی بود که در 75کیلومتری تهران در شمال پلور روی رودخانه لار از سرشاخههای هراز قرهسو از حوضه آبریز خزر با طول 1150 متر و با حجم نرمال 960 میلیون مترمکعب در فاصله سالهای
1361-1353 ساخته شد. رود لار نیز از کوههای کلون بستک؛ ارتفاعات سه هزار متری البرز سرچشمه میگرفت و با دریافت شاخابههایی چون آب باران و سفیدآب به هراز میپیوست. این سد موضوع بگومگو میان تهران و مازندران شد. اما سیاستگذاریهای نادرست تامین آب تغییر نکرد. سد طالقان سدی بود که در 120کیلومتری شمال غرب تهران روی رود طالقان از سرشاخههای شاهرود و سفیدرود بزرگ از حوضه آبریز خزر در 1385 با حجم نرمال 420 میلیون مترمکعب ساخته شد. ساخت این سد حقابه کشاورزی و حقابه سفرههای زیرزمینی را به تهران اختصاص داد تا اهل تهران با فشار آب لوله خیابان را از برگ درختان بروبند و استخرها را پر و خالی کنند. اثر این سد مانند یکی از دهها سد ساخته شده در حوضه آبخیز سفیدرود بزرگ، بر تالاب بینالمللی انزلی که ارتفاعش از دهها متر به یک متر رسیده محسوس است. سد ماملو سدی بود که روشن نیست با کدام مجوز علمی روی جاجرودی که بالادستش سد غولآسای لتیان ساخته شده بود مجوز ساخت گرفت. بسیار محتمل بود که این سد نتواند آبی ذخیره کند اما با حجم نرمال 250 میلیون مترمکعب و با ادعای تنظیم 247 میلیون مترمکعب از 1376 زخمی شد. این سد محل تردیدهای بسیار بود اما بالاخره در سال 1389 گویا به پایان رسید. تاکید بر تامین آب از شرق شاید به این سبب باشد که استان البرز خودش با معضلات بزرگی روبهروست و دو سد کرج و طالقان که به قیمت خشکیدن باغهای پاییندست آبشان منتقل شده شاید دیگر انتقال آبشان با موافقت استان روبهرو نشود. معضل انتقال حوضهای را در حقابههای خوزستان که میلیاردها مترمکعبش در بالادست با خطوط انتقال کوهرنگ یک تا سه، خط چشمه لنگان، خط دز به قمرود، خط سبزکوه، خط بهشتآباد و... برای توسعه غلط شهرهای مرکزی یا ساخت بسیار غلط کارخانه های فولاد در نقاط خشک منتقل میشود هم داریم.
مسوولان آب منطقهای استان تهران، از «صرفهجویی» مردم برای رفع بحران کنونی کمآبی و خروج از تنش آبی در کلانشهر تهران صحبت میکنند و مکانیسمهای تنبیهی برای مشترکان پرمصرف در نظر گرفتهاند. این نوع برخورد با معضل آب درست است و آیا تمام مشکلات کنونی بحران آب با صرفهجویی حل و فصل میشود؟
سیاستهای کلان اصلاح الگوی مصرف پنج سال پیش از این اعلام شد اما دستگاه متولی آب ما نمیتواند مجری برنامههای درست صرفهجویی و اصلاح الگوی مصرف باشد زیرا به شدت زیر تفوق برنامههای سدسازی است، مدیریتی منتزع از دیگر منابع طبیعی دارد، بنیانش بر ساختوساز بر پایه الگوی مصرفزدگی نابومی و تقلیدی نهاده شده است. از چنین دستگاه با چنین ماهیتی چه انتظاری دارید؟ این دستگاه اگر صرفهجویی را باور داشت آیا میتوانست سالانه میلیاردها مترمکعب آب کمیاب این سرزمین را بهسادگی با سدسازی و در دریاچههای مصنوعی به دست تبخیر در برابر خورشید بسپارد؟ حکمتی که گذشتگان ما بهخوبی با آن آشنا بودند و از سدههای پیش با وجودی که سدسازان ماهری بودند از سدسازی دست کشیدند و قناتها و گردآوری باران و برداشت حساب شده از رودها را پی گرفتند. اگر این دستگاه صرفهجویی را باور داشت میتوانست مخزن 40 درصد سدهایش را بزرگتر از آورد رودها بسازد؟ و هزینه بسیار سنگین سدهای ناکارآمد و خطوط انتقال آب ناپایدار و بهشدت مغایر با معنای صرفهجویی را به شرایط شکننده مملکت تحمیل میکرد؟ این دستگاه نمیتواند صرفهجویی را اعمال کند وگرنه امروز ما در یکی از کمآبترین نقاط دنیا قیمت آب شهری کمتر از زباله نداشتیم و این دستگاه از بسیار سالها پیش دستگاههای ساختوساز مانند وزارت شهرسازی و شهرداریها را مجبور میکرد بازچرخانی آب را در ساختمانها اجباری کنند. آنها را مجبور میکرد ساختمانهای با انرژی صفر بسازند. این دستگاه بیگانه با توسعه پایدار آیا میداند ساختمان صفر چیست؟ ساختمانی که آب را به گونه محلی تامین کند و با صرفهجویی بسیار بازچرخانی کند و در پایان در فضای سبز به کار گیرد. هم پساب نداشته باشد و هم کممصرف باشد و هم حقابههای کشاورزی را حراج نکند. آیا این دستگاه نمیتوانست در دهههای متوالی گذشته ساختمانسازی با انرژی صفر را جایگزین برقابی کند؟ بیش از چهار دهه است که برقابی بهعنوان انرژی ناپاک شناخته شده و در خود این دستگاه بخشی به نام انرژیهای نو پایهگذاری شد اما هرگز سدسازی و منافع شرکتهای ساختوساز در آبخیزها اجازه نداد که در ایران انرژی خورشیدی پا بگیرد اگرنه امروز ابزار تامین برق و گرما از نور خورشید روی بام هر ساختمان به تولید انبوه داخلی رسیده بود. دستکم این دستگاه آیا نمیباید انرژی خورشیدی را روی ساختمانهای خودش نصب و آن را ترویج کند؟ چرا از ساخت پارکهای آبی در این سرزمین بیآب جلوگیری نکرد؟ از همه مهمتر چرا اقدام مهمی برای احیای قناتها نکرد؟ چرا با سدسازی غلط به از میان رفتن قناتها کمک کرد؟
مصرف 80 تا 90درصدی آب در بخش کشاورزی تا چه میزان به واقعیت نزدیک است؟ آیا میتوان با بستن آب بر روی کشاورزی منابع را حفظ کرد؟
مصرف 80 تا 90درصدی آب در بخش کشاورزی رقم نادرستی بود که از متولی آب به همه دستگاهها سرایت کرد. متولی آب با عدد و رقمهایی که همه ما را بهسادگی دچار اشتباه میکرد و میکند نشان میدهد که کشاورز مصرفکننده 90 درصد آب تجدیدپذیر کشور است. نگاهی به سدهای ساختهشده آب منطقهای تهران نشان میدهد که چگونه میلیاردها مترمکعب حقابه کشاورزی منحرف و به مصرف بیرویه در تهران اختصاص داده شده است. این شیوه تامین آب به سراسر کشور سرایت کرد و بسیاری از کشاورزان حقابههایشان یا حقابههای نانوشتهشان که همان تغذیه سفرهها در اثر عبور جریان آب از رودخانه و سیلابهای آن بود را از دست دادند و به خاک سیاه نشستند. در همه این سالها نامهها و طومارهای شکایت آنان چه در مخزن سدها و چه در پاییندست سدها نادیده گرفته شد. ما به سبب دسترسی نداشتن به آمار سدها همه دچار آن اندیشه نادرست شدیم اما پس از شکستن دیوار آهنین و آزاد شدن بخشی از آمار سدها برای افکار عمومی و رسانهها، روشن شد که چگونه میلیاردها مترمکعب حقابه کشاورزی منحرف میشود. لازم است به بیلان آب در حوضه آبخیز که از سوی خبرگان امور آب عنوان شده و مطالب مستدلی درباره آن نوشته شده است توجه کنیم. اخیراً مطالبی از سوی آقای مهندس میرقاسمی دریافت کردم که نشان میداد خبرگان حوضههای آبخیزداری با این رقم اصلاً موافق نیستند و کارایی آب در کل حوضه را مد نظر قرار میدهند. برای رسیدن به صرفهجویی حقیقی در آب لازم است مدیریت آب را از وضعیت کنونی در آوریم و با حذف رویکرد سازهای آن را یکپارچه کنیم. یعنی آن را با منابع طبیعی و کشاورزی یککاسه کنیم و همه فعالیتهای صنعتی و شهرسازی و ساختمانسازی و هر فعالیت دیگر وابسته به منابع آب را زیر دیدهبانی و پایش شدید و سختگیرانه آن درآوریم. روند ساختوسازها در تهران و دادن مجوز سالانه دهها میلیون مترمربع ساختمانسازی بدون توجه به تامین آب در این کلانشهر بیآب نمونه حکمرانی بد شهری است که وزارت نیرو باید جلوی آن را میگرفت نه اینکه به آمارهای نادرست از مصرف آب در بخش کشاورزی دامن بزند. هرچند در بخش کشاورزی نیز روشهای نادرست آبیاری جریان دارد اما این دلیلی نمیشود که مصرف بیاندازه آب در شهرها را نادیده بگیریم. در واقع این پراکنده بودن تصمیمگیری درباره آب و منابع طبیعی و کشاورزی در وزارتخانهها و دستگاهها و شهرداریهاست که به بحران آب بهشدت دامن زده است.
سد ماملو به عنوان یکی از آخرین راهکارهای دولت برای بهبود وضعیت کنونی مطرح شده است. سد ماملو چه ظرفیتی برای انتقال آب به تهران دارد و آیا انتقال آب تهران از سد ماملو ممکن است؟ این موضوع از آنجا گفته میشود که برخی نظرات کارشناسی بر افتتاح شتابزده این سد به عنوان نقطهضعف سد ماملو تاکید دارد و از این جهت، امکان هدررفت منابع آبی از این مخزن را محتمل میدانند.
اشتباه بزرگ ساخت سد ماملو روی رودخانه جاجرود که بالا دست آن سد عظیم و غولآسای لتیان قرار دارد و خالی ماندن آن شاید شما را شگفتزده کند، اما مرا شگفتزده نمیکند. همانگونه که گفتم این سد با ظرفیت 250 میلیون مترمکعب در تراز نرمال و با ادعای تنظیم 247 میلیون مترمکعب ساخته شد. اما چگونه ممکن است سد لتیان اجازه دهد آبی در رودخانه جریان یابد. اندک جریان جاجرود پس از سد لتیان نیز بهشدت آلوده به پسابهای کارگاهی است و البته ما حق نداریم رودخانه را بخشکانیم. حتی اگر شاخابههای زیادی پس از لتیان به آن میپیوستند نیز امکان تنظیم 250 میلیون مترمکعب بسیار دور از دسترس مینمود. عددسازیهای موسوم به برنامهریزی منابع آب از شگردهای سدسازی است. بر اساس این برنامهریزیهای نادرست که خود غربیها نامش را «ورودی آشغال/خروجی آشغال» یا به قول خودشان «garbage in garbage out» گذاشتهاند هر گونه که بخواهی میتوانی عددسازی کنی و رقم بدهی و از رایانه هرچه خواستی تحویل بگیری. مدیریت آب کشور آنقدر از این اشتباهات دهشتناک و پرهزینه داشته که این در میانش گم است. آنقدر سد خالی مانند پیشین، ساوه... یا سدهای سوراخ مانند لار، آبشینه، کرخه یا شورشده مانند قم، گتوند یا خوراک شورشده مانند میناب داریم که ماملو در میان آنها گم است. کاش این اشتباهات تنها هزینه مالی داشت. اشتباهات مدیریت آب کشور اثرات بسیار سنگینی بر سیما و منظر طبیعی کشور و به تبع آن بر جوامع بومی مولد داشته است. این اشتباهات به خالی شدن روستاها و به خطر افتادن شدید امنیت غذایی کشور انجامیده است. از آغاز روشن بود که سد ماملو فایده حقیقی و کارآمدی نمیتواند داشته باشد. شاید به همین سبب ساخت آن از سال 1376 مدام به تعویق انداخته میشد. به هر روی روشن است که نه این سد و نه هیچ سد دیگری مشکلگشای حل بحران آب کشور و کلانشهرهای پرمعضل آن و از جمله تهران نیست و نمیتواند باشد. اگر دو سد دیگر در دست ساخت را هم به اینها بیفزاییم و اگر دهها سد دیگر هم بسازیم معضل آب کشور حل نخواهد شد. اصلاح سیاستگذاریها تنها راه برونرفت از مصائب بیشمار و از همه مهمتر بحران آب است.
در حال حاضر مشاغلی وجود دارد که در صورت شدیدتر شدن بحران کمآبی و اجرای سیاستگذاریهایی نظیر جیرهبندی آب به ورطه تعطیلی خواهد رفت. ضمن اینکه فضای سبز تهران نیز وجود گیاهان و فضای سبز با مصرف بالای آب را تایید میکند. اگر بحران آب با کاهش بارشها همراه شود آیا باید از این نوع سیاستگذاریها استفاده کرد و به هزینه این سیاستها بیتوجه بود؟
اصلاح سیاستگذاریهای کلان کشور برای نخستین بار این امکان را به ما میدهد که 60 سال و حتی صدسال اشتباهات را بازبینی کنیم. وقت آن است که اتاق فکر حقیقی متشکل از صاحبانِ نظر در زمینه حکمرانی خوب تشکیل شود. آنگاه اگر به سبب ناسازگاری یک فعالیت با بومساخت سرزمینمان مانند پارکهای آبی، ساختمانسازی و پدیدهسازی و برجسازیهای ناسازگار با بوم، خودروشویی یا مشاغل کاذبی از این دست تعطیل شد زمینه فعالیتهای پایدار و سازگار با بومساخت کشور میسر میشود. میتوان فعالیتهای سازگار با بوم را پشتیبانی و ترویج کرد. برای نمونه کارآفرینان پایهگذار کارگاههای کوچک ساخت مولدها و آبگرمکنهای خورشیدی، یا ساخت سامانههای تصفیه و بازچرخانی آب، یا ساخت شیرها و چراغهای کممصرف، یا ساخت دستگاههای کودساز که زباله تر را به شیوه بهداشتی به کود کمپوست بدل میکند یا.... را میتوان با وامهای کمبهره به ایجاد مشاغل پایدار تشویق کرد. گسست فرهنگی منظر شهرهای ما را بیهویت کرده است و میبینیم که شهرسازی ما با موازین بومشناختی به هیچ روی سازگار نیست. شهر تهران فضاهای سبزی دارد که گیاهانش غالباً نابومی و پرنیاز به آب مانند چمن و گونههای درختی نابومی است. آبپاشی و آبیاری به جای نیمهشب و صبح بسیار زود در وسط روز انجام میشود البته با این بهانه که بخشی از آبها از آب زیرزمینی است، انگار آب زیرزمینی آب نیست. این همه اشتباهات کلان در ساختمانسازی و شهرسازی از تقلید و گسست فرهنگی سرچشمه میگیرد که دهههاست با آن دست بهگریبانیم. ساختمانسازی بیرویه، دریاچه مصنوعی ساختن و... بحران آب را تشدید میکنند. اینها نشان میدهد که دستگاههای حکمرانی ما با موازین توسعه پایدار ناآشنایند.
منبع: هفته نامه ی تجارت فردا
منبع : پایگاه خبری تحلیلی 55 آنلاین
وضعیت آب و منابع آبی را در کشور چگونه ارزیابی میکنید؟
به طور کلی اگر بخواهیم دو مقطع تاریخی را با هم مقایسه کنیم مثلاً 30 سال پیش و موقعیت حاضر را، باید ببینیم در آن زمان چه داشتیم و در چه وضعی بودیم و الان چگونهایم؟ بارندگی به طور متوسط 250 میلیمتر در یک سال برآورد شده است. اگر این میزان را در مساحت سرزمینمان ضرب کنیم به عددی حدود 400 میلیارد مترمکعب آب میرسیم. این آمار در درازمدت است. حدود 70 درصد از این بارش بر اساس تبخیر تلف میشود. 270 میلیارد از 400 مترمکعب تلف میشود. حدود 130 میلیارد مترمکعب آب در سال باید داشته باشیم. در نهایت 85 میلیارد مترمکعب روانآب داریم. آمار و اطلاعات در این سالها نشان میدهد که 40 میلیارد مترمکعب در روانآبها کاهش داشتهایم.
40 میلیارد یعنی نزدیک به 40 درصد کل روانآب کشور. ما باید دنبال دلایل این کاهش بگردیم و ببینیم چرا و از کجا آمده است؟ در چهار سال اخیر این شاخص بارز بوده است. اطلاعاتی که مسوولان وزارت نیرو دارند، به چند دسته اشاره میکند و میگوید افزایش در برداشتهای بالادست. عامل دوم تغییر کاربری اراضی است. مثلاً فرض کنید، الگوی کشت تغییر کند، این هم باعث افزایش و تغییر میزان مصرف آب میشود، سوم بحث برداشتهای آبهای زیرزمینی است. یکی از عوامل دیگری که باز اشاره داشتم، تغییرات الگوی کشت در حوزه است. عامل مهم دیگری که بیشتر مسوولان ما بر آن تاکید دارند تغییر اقلیم است. تغییر اقلیم به چه معنی است؟ تغییر اقلیم به معنی افزایش دمای کره زمین، تغییر نظام بارش، ذوب شدن برفها در قطب و مسائل دیگر است. این تغییر اقلیم باعث میشود مثلاً مباحث خشکسالی افزایش پیدا کند، در بعضی جاها سیل میبارد و در بعضی جاها خشکسالی اتفاق میافتد. ظاهراً در منطقه خاورمیانه از جمله ایران مباحث تغییر اقلیم از نوع خشکسالی حاکم است. اینجا بیشتر با کاهش بارش، تغییر پترن بارش مواجه هستیم. منظور از پترن نوع شکل بارش است، مثلاً به جای برف، باران ببارد. یعنی پترن بارش و توزیع آن در مناطق مختلف تغییر کند. بنابراین پترن شامل این عوامل است، یکی میزان بارش و دوم نحوه توزیع بارش در منطقه و سوم نوع بارش. ظاهراً مسوولان روی این قسمتها بحث دارند و مدعیاند که تغییرات اقلیم در بحث کاهش روانآب سطحی بسیار موثر هستند. به عنوان یک استاد دانشگاه من روی این موضع مسوولان علامت سوال میگذارم و میگویم عوامل برداشتهای بالادست، تغییر کاربری اراضی، برداشتهای آب زیرزمینی و تغییرات الگویی کشت و تاثیر هر کدام از اینها چقدر است؟ آیا تغییر اقلیم تاثیر اصلی را دارد یا برداشتهای بالادست؟ هر کدام اینها یک بحث علمی است و مستلزم این است که ما وارد حوزه شویم و یک سال بیلان ببندیم. بیلان یعنی در حقیقت جرم را ببینیم، شرایط ورودی و خروجی را ببینیم و اینکه چقدر آمده و چقدر رفته است. مصارف و منابع. اینها را باید بررسی کنیم و دقیقاً بیلان ببندیم.
بحث 40 میلیارد مترمکعب، یک میلیارد مترمکعب نیست که بگوییم رفت، باید دقیق ببینیم کجا میرود. در قبالش محصولاتی به دست میآوریم، در تولید محصولاتمان چه تغییراتی حاصل شده است. از این مجموعه محاسبات و روابط ریاضی متوجه شویم که آب کجا رفته و تا چه اندازه کاهش پیدا کرده است. نزولات ما این کاهش را نشان نمیدهد. یعنی الان کاهش حدود هفت درصد بارش را در کل کشور داریم، اما این مستوجب کاهش 40 میلیارد مترمکعبی نیست. این میزان کجا رفته است؟ باید دقیق بررسی شود. بنابراین ما در این نکته مشکل داریم، باید در حوزههای مختلف این بحث صورت گیرد و دقیقاً وزن هر کدام و تاثیر هر کدام را مشخص کنیم. چرا در شرایط فعلی دریاچهها و مخازن سدها کاهش پیدا کرده و با مشکل جدی و بحران آب مواجه شدهایم.
پژوهشی تا به حال در این مورد صورت نگرفته است، که دلیل این بحران مشخص شود؟
من در یکی از جلسات با وزارت نیرو این بحث را عنوان کردم که باعث شد، معاون وزیر نیرو در امور آب گزارش کند و آنجا در حقیقت این بحث مطرح شد و گفتم اینکه ما بگوییم 40 میلیارد مترمکعب کاهش روانآب، در کشور داریم، بحث سادهای به نظر نمیرسد. 40 میلیارد مترمکعب عدد کمی نیست، یعنی ما هرچه تا به امروز در کشور سد ساختیم عملاً هیچ و پوچ بوده است. دقیقاً در حال حاضر، ظرفیت ذخایر مخزنی به مراتب بیشتر از میزان آبی است که از طریق این سدها استفاده میکنیم. دلیل این امر این است که 40 میلیارد مترمکعب در این سه، چهار سال اخیر کاهش داشتهایم. 85 میلیارد مترمکعب کجا، 45 میلیارد مترمکعب کجا. 40 میلیارد مترمکعب کاهش در بارش داریم، این موضوع در تمام برآوردهایمان ایجاد اختلال میکند. گفتیم اینجا یا آنجا سد بزنیم، اینجا اینقدر آب میآید، به یکباره و با محاسبات غلط، پیشبینیهایمان را کردهایم و در حقیقت بیهوده سرمایهگذاری کردیم. در اینجا بحث جدی وجود دارد و باید اینجا پاسخ دهند. الان در حوزهای که تهران جزو آن است باید بگوییم چه اتفاقی، رخ داده است، مثلاً سد امیرکبیر، یا حوزه سد لار یا حوزه سد ماملو یا حوزه سد طالقان، این سدهایی که آب تهران را تامین میکنند، اینها کلاً شرایطشان در چه وضع است؟ چقدر بوده است؟ چه شده که این جریان روانآب به این میزان کاهش پیدا کرده و کجاها این آب رفته است. این موضوع باید از طریق بحث و پژوهش صورت گیرد. این کار یکی از مطالبات جدی دانشگاهیان از وزارت نیرو است.
اگر با لحاظ مصادیق موضوع را قدری بیشتر موشکافی کنید به نظر تاثیر بیشتری خواهد داشت؟
در هر کشوری که پیشرفت حاصل شده و برنامه توسعه متعادل، پایدار و متوازن دارد یک سند ملی تحت عنوان سند ملی آمایش سرزمین وجود دارد. این سند ملی آمایش سرزمین به ما میگوید که ما در کدام منطقه و با چه پتانسیلی چه انجام دهیم و به چه سمتی حرکت کنیم. مثلاً در فلان منطقه قطب صنعتی ایجاد میکنیم، در فلان منطقه قطب کشاورزی با محوریت فلان محصول را احداث میکنیم، در فلان منطقه، تاکید روی آبزیان میشود یا در فلان منطقه روی پتروشیمی یا نفت تاکید میشود. بنابراین سند ملی آمایش سرزمین میگوید که کدام استان و کدام شهر چه ماموریتی در قالب توسعه کل کشور دارد. این سند ملی آمایش سرزمین بحثی است که مدتها کار شده، اما به شکل یک چیز رسمی الان از آن استفاده نمیشود. سند دیگری به دلیل اینکه آب محور توسعه است و همه چیز از آب به دست میآید، وجود دارد و آن سند ملی آب است. سند ملی آب به شما میگوید کجا و چقدر آب دارید و چه میزان میتوانید برای توسعه بخشهای مختلف روی آن حساب کنید. با چه الگویی باید در مقولاتی اینچنین حرکت کنیم؟ این را در نظر داشته باشیم که مصرف اولمان در کشور از منابع آب، برای مصارف کشاورزی است. بین 90 تا 93 درصد از مصرف کل آب متعلق به کشاورزی است. یعنی هر چه آب داریم 90 تا 93 درصدش برای کشاورزی به مصرف میرسد. مصارف خانگی و صنعتی بر اساس آمار کل کشور حدود هفت درصد است.
حدود 90 تا 92 درصد مصرف آب برای کشاورزی داریم، بقیه مصارف آب برای شرب، صنعت و بهداشت است. بنابراین این فرمول کلی حاکم بر کشور است و اصلیترین داستان این است که مصرفکننده اصلی در کشور بخش کشاورزی است.
آخرین سند ملی مربوط به آب که داشتیم به 16 سال پیش برمیگردد. این سند ملی توسط وزارت نیرو تهیه شده و آنجا مشخص میکرد پتانسیلها کجاست، چقدر آب داریم و منابع آب در کشور چقدر است. یک شرکت مشاور داخلی در آن زمان گزارشهایی در این زمینه تهیه کرده و الان مدتی است که سند ملی جدیدی منتشر نشده است. به هر ترتیب یک حرکت توسعهای در صنعت، علم، کشاورزی، شهرسازی و همه این محورها در حال انجام است. محوریت این برنامهها آب است. به هر حال و با توجه به اهمیت ماجرا سندی میخواهد که بدانیم کجا، چه کاری باید انجام دهیم که به توسعه همهجانبه دست یابیم. حالا سند هم داشته باشیم، بحث جدی دیگری وجود دارد. نداشتن هماهنگی بین بخشی یکی دیگر از موضوعاتی است که از سوی دولتمردان باید مورد توجه قرار گیرد. بخش کشاورزی با بخش صنعت، مسکن، آب، وزارت نیرو و محیط زیست همه این مجموعهها باید در موضوع آب به یک هماهنگی جدی دست یابند تا آن سند ملی و برنامههای ملی مقابله با بحران آب نتیجهبخش باشد. در قانون، شورای عالی آب مطرح است، شورای آب متشکل از رئیسجمهور و وزرای مربوطه، از جمله وزیر محیط زیست، وزیر راه و شهرسازی، وزیر کشاورزی، وزیر نیرو، وزرای دیگر هم در این مجموعه هستند که هر کدام به شکلی در موضوع آب دخالتی دارند. این شورا وظیفهاش چیست؟ هماهنگی بینبخشی برای حل معضلات آب کشور. این بخش تا به حال مغفول مانده بود و تقریباً طی سالهای گذشته فعال نبود. در این یک سال و نیم اخیر که بحران آب شدیدتر شده، اهمیت این تشکل یا این شورای عالی خیلی واضحتر و بارزتر شده است. مباحث آب دریاچه ارومیه، مباحث توسعهای، مباحث آب شرب تهران و... در این مجامع در حال مطرح شدن است.
بنابراین عدم هماهنگی در سالهای گذشته بین بخشهای مختلف یکی از عوامل است که به توسعه قارچگونه و بدون انضباط مصرف آب در بخش کشاورزی منجر شده است.
داستان دریاچه ارومیه داستان عجیبی است. حداقل، توسعه سطح زیر کشت در 30 سال اخیر در حوزه دریاچه ارومیه سه برابر شده است. یعنی این سطح زیر کشت از حدود 150 هزار هکتار به نزدیک 500 هزار هکتار یا شاید هم بیشتر رسیده است. سفرههای آب زیرزمینی به شدت در آنجا تهدید شده است. بنابراین مصرف آب در بخش کشاورزی به شدت افزایش پیدا کرده و عامل اصلی خشک شدن دریاچه این موضوع است. حالا ممکن است یک عدهای بیایند بگویند که آقا سدسازی یا تغییر اقلیم دلیل اصلی است.
در مورد بهرهوری از منابع آب چه میتوان گفت؟
عوامل جدی که در بحران آب موثر بودهاند به دو بخش تقسیم میشود. یکی سند ملی و دوم شورای عالی آب. بحث سوم بهرهوری در بخش کشاورزی و بخشهای دیگر است که به طور جدی با آن مواجه هستیم. ما نه در بخش کشاورزی بهرهوریمان خوب است و نه در بخش آب شرب. در بخش آب کشاورزی بهرهوریمان حولوحوش 30 درصد است. در صورتی که در بسیاری از کشورها این شاخص به 60 درصد میرسد.
متوسط جهانی بهرهوری منابع آب چقدر است؟
متوسط جهانی بالای 60 درصد است. 60 درصد رقم مطلوبی است. میزان بهرهوری از منابع آب در عربستان 55 درصد است. در هند بالاتر از ماست، در مصر بالاتر است، در اردن بالاتر است. بنابراین اگر یک درصد افزایش بهرهوری در میزان آب کشاورزی داشته باشیم معادل یک میلیارد آب است. اگر به میزان بهرهوری بخواهیم پنج درصد اضافه کنیم، پنج میلیارد مترمکعب صرفهجویی میشود.
آیا این اتفاقات را مثبت میبینید؟ ما مسیر را برای افزایش بازدهی یا بهرهوری آب شروع کردهایم؟
در برنامههای سوم، چهارم و پنجم در همه اینها افزایش بهرهوری آمده است.
خروجی در طول این برنامهها چه بوده است؟
خروجی موفقیتآمیزی نداشتهایم. البته در افزایش بهرهوری یکی از عوامل مهم روشهای آبیاری است که باید تغییر یابد. به چه شکل این اتفاق ممکن است انجام پذیرد؟
مثلاً آبیاری از حالت سنتی به سمت روشهای مدرن انتقال یابد. آبیاری قطرهای، آبیاری بارانی و غیره. دولتهای مختلف در این زمینه گامهایی برداشتهاند. به هر حال این مقولات بودجه میخواهد، بخش خصوصی کمتر حضور داشته و این پروژهها عمدتاً متکی به دولت بوده است. این بودجههای دولتی، وامهای بلاعوض، دخالتهای بودجهای خود دولت و شرایط تحریم و شرایط اقتصادی که در مملکت داشتیم به هر حال چالشآفرین است. آن زمانی که ما فرصت داشتیم، که ارز و بودجه داشتیم، خوب عمل نکردیم، بعد هم که مباحث بحران اقتصادی و تحریمها و کاهش بودجههای عمومی را داشتیم. برای رفع بحران آب راهی جز افزایش بهرهوری و افزایش راندمان در بخش کشاورزی نمیبینم. باید این کار را انجام داد، باید یکسری سرمایهگذاریهایی در این زمینه کرد، باید بانکها و دولت به هر قیمتی که شده به این بحث وارد شوند و به هر طریقی چارهای بیندیشند. شما کاری کنید که بتوان در همه بخشها از آب موجود به نحو احسن و بهینه استفاده کرد. در بحث آب شرب هم همین بحث را داریم. تلفات آب چقدر است، شبکههایمان چقدر مصارف دارد، فشار آب چگونه است، شبکه داخل خانهها آیا بهینه است یا خیر، مصرف آب شرب با آب بهداشت جدا شود، آب بستهبندی شود یا نشود، اینها مباحث مختلفی است که در تلفات آب شرب و آب صنعت با آن مواجه هستیم. وقتی میگویم آمایش سرزمین برای رفع چنین چالشهایی است. فرض کنید که پتروشیمی را در جایی که منطقه کمآب است احداث کنیم، اینها مسائل جدی در بحث برنامهریزی آب به عنوان محور توسعه است.
در خصوص بهرهوری باید در این جهت حرکت کنیم، حالا مرحلهبهمرحله یا گامبهگام تا اینکه راندمان آبیاریمان افزایش یابد. در حال حاضر بسیاری از سدهایمان فاقد شبکه آبیاری است، چون پاییندست هر سدی یکسری شبکه هست. شبکهها کانالهای اصلی آبیاری دارند و در این زمینه کمبود داریم. یعنی همیشه در برنامههای چهارم و پنجم این به عنوان تکلیف به دولت ارائه شده تا عمل شود. منتها چون مباحث بودجهای دخالت میکند، دولت نتوانسته به شکل جدی برنامهریزی کند و گام موثری بردارد.
از آن طرف بحث آبخیزداری است که باید از سوی مسوولان جدی تلقی شود. در حوزههای بالادستی باید آبخیزداری کنیم. آبخیزداری یعنی حفظ آب در حوزه به شکلی که واقعاً منجر به هدف شود. بحث شیبها، بحث فرسایش و بحث رسوب از جنس همین موضوعات مهمی است که در چالش آب باید جدی گرفته شود. مسائل مختلفی باید انجام شود تا به شکل متعادل بتوانیم آبمان را مدیریت کنیم. این عدم تعادل جزو مسائل و معضلاتی است که در بحث مدیریت آب وجود دارد. پس بحث آمایش سرزمین، سند ملی آب، بحث شورای عالی آب، بحث توسعه نامتعادل و نامتوازن کشاورزی باید مورد توجه قرار گیرد. بحث آبهای زیرزمینی تحت تاثیر این بحث میشود. ما 604 دشت داریم، 50 درصد این دشت ممنوعه و بحرانی است و تعداد زیادی از چاههای غیرمجاز هم در آنجا موجود است. چاههای غیرمجاز اعداد و ارقامش نجومی است، ولی آمار و ارقام جدید به بالای 35 رسیده است. از مجموع چاههای کشور 35 درصد غیرقانونی است.
برخورد با این چاههای غیرقانونی وظیفه شهرداریهاست یا وزارت نیرو؟ چه نهادی باید با اینها مقابله کند؟
وزارت نیرو به عنوان ناظر در استانها و شهرهای مختلف موظف است که با متخلفان برخورد کند. سالها پیش بحثی در خصوص نظارت بر بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی، در خصوص حذف حقالنظاره داشتیم. این را حذف کردند. بنابراین قانونی که وزارت نیرو را در این باب الزام کند، نداریم.
بحثهای مختلفی که در کنار این مسائل به وجود میآید، به هر حال با یک همت همهجانبه، باید ارکان دولت و قوه قضائیه با هم بسیج شوند تا اینکه بتوانند جلوی این بحران را بگیرند. از آن طرف هم باید یک فکری برای آن فردی که در حال استفاده غیرقانونی از چاه است کرد.
موضوع دیگر آبهای مرزی است که باید فکری برای مهار آنها بکنیم. در این زمینه پروژههای تعریفشده تا 30 درصد پیشرفت داشته است.
نکته اصلی که باید روی آن تاکید شود این است که آب در کشور ما بیارزش است. در واقع اقتصاد آب موضوع مهمی است. اگر توانستیم آب را به عنوان یک کالای اقتصادی معرفی کنیم مشکل تا اندازه زیادی حل خواهد شد. آب اگر ارزش خودش را مانند نفت پیدا نکند ما کاری نمیتوانیم انجام دهیم.
منبع: هفته نامه ی تجارت فردا
منبع : پایگاه خبری تحلیلی 55 آنلاین
منبع : پایگاه خبری تحلیلی 55 آنلاین